ویل اسمیت سینماگر آمریكایی « افسانه قابیل» را سینمایی می كند. ویل اسمیت در این پروژه سینمایی نقش آفرینی می كند و به عنوان یكی از تهیه كنندگان پروژه نیز معرفی شده است. بنابراعلام ددلاین سینما، در حالی که فیلمبرداری فیلم «مردان سیاهپوش» در قالب سه بعدی با بازی اسمیت در ماه آگوست آغاز خواهد شد، اسمیت هم به عنوان تهیه کننده و هم به عنوان بازیگر در فیلم « The Legend of Cain» یا افسانه قابیل حضور خواهد داشت . فیلمنامه افسانه قابیل توسط « کالیب پینکت» و « دن ناف» نوشته شده است. براساس این گزارش، این فیلم برداشتی سلحشورانه از داستان هابیل و قابیل است که در انجیل ذکر شده است. اما این بار با چاشنی خون آشامی. ویل اسمیت هم نقش قابیل ، فرزند ناخلف حضرت آدم را بازی می کند. ویل ساخت این پروژه را از طریق کمپانی فیلم سازی اش قبول کرده است. ویل اسمیت، ستاره ی سیه چهرده هالیوود كه در سال ۲۰۰۸ به عنوان در آمدزا ترین بازیگر سینمای آمریكا انتخاب شد، اخیرا در فیلم «۷پوند» به كارگردانی «گابریل موچینو» و «پیرپسر» نیز به ایفای نقش پرداخته است. ویلارد کریستوفر «ویل» اسمیت جونیور متولد سپتامبر سال ۱۹۶۸ است. او که با نام ویل اسمیت شناخته می شود، بازیگر و خواننده هیپ هاپ، دوبلور و هم چنین تهیه کننده آمریکایی است که در فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیای آمریکا به دنیا آمده است. ویل اسمیت تاکنون دو بار نامزد جایزه اسکار برای فیلم های علی(۲۰۰۱)و به دنبال خوشبختی (۲۰۰۶) شده است. |
Monday, July 19, 2010
ویل اسمیت « افسانه قابیل» را سینمایی می كند
Thursday, July 15, 2010
تعریف دنیا از نگاه یك زن در گالری مهروا
نمایشگاه نقاشی های شهره عدالت عصر جمعه ۲۵تیر ۸۹ آغاز به كار می كند.
جعبه تقسیم عنوان این نمایشگاه است كه در آن حدود ۱۲ نقاشی با رویكرد موضوعی و تماتیك زنانه به معرض تماشای مردم قرار خواهد گرفت.
شهره عدالت كه به عنوان برنده مسابقه تابستان گرم و طولانی با هنر ( كه از سوی گالری مهروا نیمه دوم سال ۸۸ برپا شده بود) این نمایشگاه را برگزار كرده است. او متولد ۱۳۴۵ می باشد و از سال ۸۰ طراحی و نقاشی را نزد احمد وكیلی، راد و نصرا... مسلمیان به طور جدی پیگیری كرده است. او سال پیش در بینال طراحی در موزه امام علی حضور داشته است.
در نقاشی های شهره عدالت حس زنانه، بیان عاطفی و نقد گزنده موج می زند. او اعتقاد دارد هنرمند موظف است موقعیت جامعه و جهانی كه در آن زندگی می كند را آیینه داری نماید و چونان نبض بیدار و هوشمند به نقد وضع موجود و ترسیم وضع مطلوب بپردازد. اثر این هنرمند با عنوان (راه بن بست پرواز) در قالب ۳ نقاشی مستقل كه مضمونی واحد را بازگو می كنند موید این نظریه اوست.
شهره عدالت می گوید سبك خاصی ندارد اما آثار او را می توان در اكسپرسیونیسم یا نقاشی بیانگرا دسته بندی نمود. او با رنگ روغن، میكس مدیا و حتی كلاژ كار می كند و چنانكه رفت (زن) كاراكتر مورد علاقه اوست كه نقاش تلاش دارد برابری او با جنس مرد را در بوم هایش تفهیم نماید. او می گوید زن است و طبیعی است كه از دریچه یك زن به دنیا بنگرد و از همین زاویه و نگرش دنیا را تحلیل كند.
نمایشگاه نقاشی های جعبه تقسیم شهره عدالت تا چهارشنبه ۳۰ تیر دایر خواهد بود و علاقمندان می توانند همه روزه از ساعت ۴ تا ۹ بعداز ظهر از این آثار در خیابان كریمخان – خیابان آبان جنوبی (شهید عضدی) شماره ۳۸ نگارخانه مهروا دیدن نمایند.
Wednesday, July 14, 2010
Tuesday, July 13, 2010
خروج معاونت صنایع دستی از پایتخت
انتقال معاونت صنایع دستی به استان اصفهان مژده ای بود كه بقایی ـ رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ـ در مراسم بزرگداشت صنایع دستی (۲۴ خردادماه) در حضور مسؤولانی مانند رحیمی ـ معاون اول رییس جمهور ـ و اسفندیار رحیم مشایی ـ مشاور و رییس دفتر احمدی نژاد ـ داد؛ ولی مژده ی بقایی بازخوردهای متفاوتی را در میان كاركنان معاونت صنایع دستی داشته است.
حمید بقایی در آن روز گفت كه خروج معاونت صنایع دستی از تهران به دنبال سیاست دولت برای انتقال برخی دستگاه ها به خارج از پایتخت است.
او به این معاونت تا مهرماه فرصت داد كه به اصفهان منتقل شود. خبری های خوب رییس سازمان برای كاركنان تمام نشده بود كه تهمینه دانیالی ـ معاونت هنرهای سنتی و صنایع دستی ـ تصمیم گرفت كارهای انتقال را زودتر از موعدی كه بقایی تعیین كرده بود، انجام دهد.
دانیالی گروهی را مشخص كرد تا ۱۱ تیرماه به اصفهان بروند و جانمایی لازم را برای اسكان موقت كارمندان این معاونت انجام دهند. نخست قرار شد تا زمانی كه كاركنان این معاونت، زندگی خود را از تهران به اصفهان منتقل می كنند، دو ساختمان مجزا برای اسكان موقت كارمندان زن و مرد درنظر گرفته شود.
معاون صنایع دستی به كاركنانش قول داد، در جریان این انتقال كه به اعتقاد رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به صلاح خودشان، سازمان و دولت است، تسهیلات لازم را از جمله وام در اختیار كاركنان قرار دهد؛ اما به گفته ی برخی كارمندان این معاونت، با وجود این كه دانیالی تلاش می كند كارمندانش را به انجام این حركت راضی كند، ولی گرفتن وامی كه با آن در این فرصت زمانی اندك بتوان در اصفهان خانه ای خرید، كار سختی است.
برخی هم كه به دلیل شرایط الزام آور خانوادگی مانند ضرورت نگهداری از بیمار یا فعالیت یكی از اعضای خانواده در شركت های خصوصی كه امكان جابه جایی آن ها وجود ندارد، نمی توانند این معاونت را در اجرای این اقدام همراهی كنند، به ناچار تصمیم گرفتند از این معاونت خارج شوند؛ اما به گفته ی برخی از آن ها، گویا در این شرایط بازخرید هم مشكلی اضافه بر مشكلات دیگر شده است، چون هیچ پاسخ شفافی برای آن وجود ندارد. گرچه بقایی تأكید كرده است: هیچ مشكلی برای افرادی كه نمی خواهند بیایند وجود ندارد.
علاوه بر این، دستور دیگری داده شده است كه هیچ یك از كاركنان امكان جابه جایی به معاونت یا بخش های دیگر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را ندارند. در این شرایط معلوم نیست، تكلیف برخی كارمندان كه واقعا تحت تأثیر وضعیتی الزام آور قرار گرفته اند و امكان انتقال و جابه جایی ندارند، چه می شود.
در هر صورت، دانیالی در دستوری به كاركنان این معاونت مهلت داده است تا اول مردادماه با حضور در محل جدید این معاونت در اصفهان، تكلیف خود را روشن كنند. در غیر این صورت، گویا برای قراردادهای این افراد تصمیم جدیدی گرفته خواهد شد.
برخی از این كاركنان در تماس با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفته اند: شاید اصل دستور انتقال معاونت و خروج از پایتخت مشكلی نداشته باشد؛ اما تكلیف خانواده ای كه پس از دادن آن مژده، آشفته شده است، چه می شود؟ چرا وقتی رییس این سازمان تا مهرماه مهلت داده است، بر اجرای ضرب الاجلی این دستور اصرار می شود و كاركنان باید قربانی این بی برنامگی شوند؟
در این تماس ها بسیاری از آن ها به وضع آشفته ی زندگی شان اشاره كردند و گفتند: كانون برخی خانواده ها در این مدت متشنج شده است و حتا برخی تا مرحله ی طلاق رفته اند. آیا مسؤولان در اجرای این تصمیم به مسائل شرعی مربوط به خانواده توجه كرده اند؟ پس اذن همسر برای زنان شاغل در این معاونت چه می شود؟! برخی مجبورند فرزندان خود را كه در تهران درحال تحصیل هستند، رها كنند و دختران شاغل در این معاونت هم مجبورند تحت تأثیر این تصمیم از خانواده های خود جدا شوند و به وامی كه معاونت یا سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قرار است بدهد، دل خوش كنند تا شاید از این طریق بتوانند جایی برای شب و روز خود در اصفهان پیدا كنند یا برخی افراد از بیمارانی كه در این مدت از آن ها نگهداری می كردند، دل بكنند و شفای آن ها را به خدا بسپارند تا تصمیم سازمان اجرا شود.
البته بقایی هیچ اشكالی در اجرای سریع این تصمیم نمی بیند و معتقد است: به خاطر یك بی نماز نباید در مسجد را بست. از نظر او، اگر این تصمیم مهرماه اجرا می شد، باز همین مشكلات و بهانه جویی ها وجود داشت؛ اما بسیاری از كاركنان این معاونت معتقدند: اگر تا مهرماه به كاركنان فرصت داده می شد، زندگی خود را راحت تر جمع می كردند و راضی كردن خانواده ی آن ها در این مدت هم آسان تر بود، بدون دغدغه خانه شان را در تهران می فروختند و در اصفهان جای مناسبی را برای خانواده ی خود تهیه می كردند تا آن ها هم راضی و خشنود باشند.
خیلی از كارمندان در شرایط بی اعتمادی نسبت به تكلیف خود و وعده هایی كه مسؤولان برای اعطای تسهیلات در صورت كوچ داده اند، به اصفهان می روند تا شاید تصمیمی كه براساس اعلام و دستور نخست دولت كاملا اختیاری بود و سایتی هم برای آن تشكیل شد، به اجبار اجرا شود.
بقایی به این انتقال ها كه چكش اول اجرای آن را در بدنه ی دولت، خودش زده است، بسیار امید دارد و معتقد است: با انتقال معاونت صنایع دستی به اصفهان كه كانون تولید صنایع دستی كشور است، دست كم تصمیم گیری ها درباره ی یك استان زودتر اتفاق می افتد.
او این پرسش را مطرح كرد كه آیا بهتر نیست صنایع دستی در جایی قرار گیرد كه با آن موضوعیت داشته باشد یا برای آن بهتر است كه در میدان ولی عصر (عج) تهران باشد كه هیچ ارتباطی با آن ندارد؟ آیا مجموعه ای كه می خواهد كشتی تولید كند، بهتر است نزدیك دریا باشد یا در بیابان!؟
رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری موضوع انتقال شركت ها و سازمان ها را یك قانون دانست و گفت: ما به اجرای آن موظفیم و بروز برخی مشكلات هم در زمان جابه جایی كاملا طبیعی است. ما اعلام كرده ایم، هیچ كسی نباید از معاونت خود در جریان انتقال جابه جا شود، چون اگر این اتفاق رخ دهد، نیروهای آن بخش را از كجا باید تأمین كنیم؟!
او اعتقاد دارد: در هیچ جای دنیا سازمان ها خود را با كارمندان شان هماهنگ نمی كنند. مطمئن باشید اگر موضوع انتقال صنایع دستی به استان اصفهان یك ماه عقب تر می افتاد، مشكل حل نمی شد. ما باید منافع كشور و كار خود را درنظر بگیریم. ما كه نمی خواهیم آن ها را به یك جای ناامن یا بیابان بفرستیم. قرار است آن ها به اصفهان بروند. حالا كارمندان باید خود را با شرایط هماهنگ كنند و قطعا هر كاری، مشكلاتی دارد. ما می خواهیم مسؤولان در صحنه حضور داشته باشند.
داستان انتقال معاونت های سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با تصمیم برای خروج معاونت صنایع دستی از پایتخت، تازه آغاز شده و به نظر می رسد قرار است، این سازمان كه پس از چند سال پی گیری، تشكلی شامل سه مجموعه ی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شده است، به جزایر كوچك و پراكنده در كشور تبدیل شود.
اما آیا با انتقال معاونت ها و پژوهشكده های سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به دیگر شهرها مشكلات این بخش ها حل خواهد شد؟ آیا با انتقال معاونت ها و سازمان ها به استان هایی مانند اصفهان كه كلان شهر به شمار می آیند، تا چند سال دیگر در این استان ها وضعی مشابه پایتخت پدید نخواهد آمد؟ آیا كارمندانی كه به كلا ن شهرها منتقل می شوند، از تمام مزایای وعده داده شده برای خروج برخی شركت ها و سازمان ها از تهران بهره مند می شوند؟ چه تضمینی وجود دارد كه كارمندان معاونت هایی مانند صنایع دستی پس از انتقال، از مزایایی كه دستگاه متبوع آن ها وعده داده است، استفاده كنند؟ وام ها و تسهیلاتی كه می گویند برای رفع مشكل جابه جایی و اسكان این كارمندان داده می شود، چگونه و از كدام محل تأمین خواهد شد؟
Friday, July 9, 2010
Edge of darkness | نقدی بر لبه تاریکی
لبه تاریكی، فیلمی از استودیوی برادران وارنر است كه مارتین كمپبل كارگردانی كرده است. فیلم نامه توسط ویلیام موناهان و اندر بوول، براساس مجموعه تلویزیونی ای با همین نام به كارگردانی تروی كندی مارتین، نوشته شده است. این مجموعه كه در سال های پیش از صداوسیما نیز پخش شده از مجموعه های پرطرفدار در دنیا و همین كشور خودمان است. راجر ایبرت، منتقد مشهور سینما نقدی بر فیلم لبه تاریكی كه محصول سال ۲۰۱۰ است نوشته كه در ذیل آمده است.
آیا می توانیم به مل گیبسون به عنوان یك قهرمان سینمای اكشن نگاه كنیم؟ و آیا می توان این نگاه را با توجه به سابقه بازی او در این سینما داشت؟ به نظر من كه می توانیم. او در سال های اخیر ساخته هایی داشته كه در عمده آنها شخصیت عصبی و روان پریش را ایفا كرده است. عملكرد او در فیلم لبه تاریكی، از او چهره ای شبیه مردی دوست داشتنی روی صحنه نمایش تلفن های همراه به جای می گذارد! در این فیلم او نقش یك پلیس بوستونی به نام كریون (نامی كه فیلم بر آن تكیه می كند) را بازی می كند و تمام امید زندگی اش، دخترش به نام اما (با بازی بوانا نواكوویچ) است. او برای یك شركت بزرگ مرموز به نام نورتمور كار می كند. مجموعه ای از چند كمپانی در زمین های بایری كه ما فقط می دانیم چند جسد سوخته خون آلود در آنها پیدا شده است.
اما، برای دیدن پدرش به خانه می آید، اما این دیدار غیرمنتظره و ناگهانی است. در راه او حالت تهوع دارد كه باعث نگرانی پدرش می شود. در خانه اما دچار خونریزی بینی می شود كه ممكن است نشانه هر چیزی باشد، اما در فیلم های تریلر نشانه وقوع حادثه است و بیننده را آماده وقوع یك حادثه می كند. حال اما بد می شود و پدرش با دستپاچگی او را بیرون می برد تا به بیمارستان برساند. در مقابل در ورودی خانه اتفاق غیرمنتظره ای می افتد؛ یك مرد كلاه به سر، فریاد می زند: «كریون» و شلیك می كند، تیر به اما می خورد و او كشته می شود.
به نظر می رسد كه كارآگاه توماس كریون هدف اصلی بوده اما قاتل به اشتباه دختر را هدف قرار داده است. كریون از این موضوع مطمئن نیست. تحقیقاتش او را به نورتمور می كشاند و او به برخی موارد مشكوك می شود. جك نبت (دنی هیوستن) مدیر مركز تحقیقات نورتمور، كریون را به دفترش كه چون آشیانه عقابی بر فراز زمین های اطراف است، می پذیرد و با او همدردی می كند. از آنجا كه در فیلم های تریلر با صحنه های تعقیب، دسیسه های شوم و نقشه های بزرگ و كوچك و آدم های مهمی كه در سایه قرار می گیرند، وجود دارند، چه نوع ساختمان هایی غیر از این می توانند مورد علاقه سازندگان این فیلم ها باشند؟ در فیلم «آب سیاه» مامورانی كه در عراق هستند در یك آپارتمان با دو در خروجی و هشت ماشین پارك شده در پاركینگ آن مستقر هستند. هالی برتون، كمپانی قدیمی دیك چنی است كه به تازگی از هیوستن به جایی در دوبی نقل مكان كرده است تا به جهان تجارت نزدیك تر باشد. منظور من از این موارد، برای جلب توجه شما به نورتمور است. جایی كه شما شگفت زده نمی شوید وقتی از رفت و آمدهای غیرقانونی و فعالیت های ضدانسانی و خطرناك مطلع می شوید. برج اصلی به تمام اطراف مشرف است و تا مایل ها جلوتر از آنجا دیده می شود. یك برج مدرن كه نیازی نیست نماینده معماری باشد، چرا كه كاركردی برای پنهان كاری دارد. یكی از اهداف معماری جلب توجه و تحت تاثیر قرار دادن است. ساختمان نورتمور هم می خواهد ما را تحت تاثیر قرار دهد، اما بیش از آنكه به نورتمور سریال «لبه تاریكی» شبیه باشد به ساختمانی در كازینورویال (۲۰۰۶) كه یك فیلم جیمزباندی است، شبیه است. این عمارت می خواهد بیننده را به این فكر بیندازد كه سوال هایی شبیه «چه كاری در اینجا انجام می شود؟» به ذهنش برسد، چرا كه بخش عمده ای از فضای اصلی نورتمور است كه روی تپه ها قرار دارد. مكان های تاریك، سایه دار و مرموز، بخشی از پیرنگ داستان های تریلرند كه در فیلمنامه لحاظ می شوند. در لبه تاریكی نیز نظیر بسیاری از تریلرهای اخیر، قرار بوده این كار انجام شود، اما آنقدر جاه طلبانه انجام شده كه شركت بیش از حد غیرواقعی به نظر می رسد و بیننده نمی تواند آن را جدی بگیرد.
گیبسون نقشش را با علاقه بازی می كند. بازی او با بازی ستاره نقش های دوم انگلیسی، ری وینستون، مكمل هم می شوند، آنجا كه او در نقش یك مامور مخفی مزدور (غیررسمی) با یك سیگار برگ در حیاط خانه كریون ظاهر می شود. او برای چه كسی كار می كند؟ چطور از همه چیز مطلع است؟ چرا تنها كار می كند؟ او مرا به یاد مردی می اندازد كه می شناختم؛ ژان ژاك دو مسترون، كسی كه یكبار به من گفت: «اگر دردسری داشته باشی، به پلیس مراجعه می كنی. اگر آنها نتوانند به تو كمك كنند، پیش اف بی آی می روی. اگر آنها هم نتوانند، پیش سیا می روی و اگر آنها هم نتوانستند، آنوقت می آیی پیش من!»
فیلم از تعامل خوبی كه وینستون با گیبسون فراهم می كند بهره زیادی می برد. یك پرانتز باز كنم؛ فیلم مطابق استانداردهای یك تریلر است. گیبسون یك قهرمان شگفت انگیز و پرتحرك است، همانطور كه همیشه بوده و اگر شما یك اكشن فست فودی می خواهید، فیلم مورد علاقه تان اینجاست.
Tuesday, July 6, 2010
درگذشت محمود بهرامي بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون

محمود بهرامي بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون ساعاتي پيش در يكي از بيمارستانهاي تهران درگذشت.
به گزارش روز سه شنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، مرحوم بهرامي كه از اول ارديبهشت ماه در يكي از بيمارستانهاي تهران به علت بيماري قلبي بستري شده بود، ظهرامروز درسن ۷۳سالگي در گذشت.
محمود بهرامي در سال ۱۳۱۶در شهر تويسركارن متولد شد. آغاز فعاليت هنري وي از سال ۱۳۳۴با قصه نويسي در نشريات مختلف بود.
وي بازي در سينما را از سال ۱۳۵۰با فيلم -صمد و قاليچه حضرت سليمان> آغاز كرد.
Sunday, July 4, 2010
درگذشت بازیگر سینما و تئاتر فرانسه

سیاستمداران و هنرمندان سینما و تئاتر فرانسه روز شنبه در غم درگذشت لورن ترزیف، بازیگر سرشناس سینما و تئاتر این کشور شریک شدند.
نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه درباره ترزیف که روز جمعه در ۷۵ سالگی در پاریس درگذشت، گفت:«او بازیگر و مرد منحصر به فردی بود و اهل قیافه گرفتن و ادا و اطوار نبود.»
فرانسوا فیلون، نخست وزیر فرانسه به «صداقت همیشگی» ترزیف اشاره کرد و فردریک میتران وزیر فرهنگ این کشور نیز از حضور پرشور و خستگی ناپذیر ترزیف که «اثری جاودان» از خود بر جا گذاشت یاد کرد.
ترزیف در فیلم های فیلمسازان بزرگ چون لوئیس بونوئل، ژان لوک گدار و پی یر پائولو پازولینی ایفای نقش کرده بود. البته این بازیگر فرانسوی بیشتر عمرش را وقف بازی و کارگردانی در دنیای نمایش کرد.
ژیل ژاکوب، رئیس جشنواره کن در مورد او گفت: «او مثالی برای تمامی هنرمندان است، استعداد فراوانی داشت، تواضع اش هم چنین بود.»
لورن ترزیف متولد ۲۷ ژوئن سال ۱۹۳۵ بود. پدرش مجسمه سازی اهل روسیه بود که در جریان جنگ اول جهانی به فرانسه مهاجرت کرده بود. او پس از همکاری با آگوست استریندبرگ نمایشنامه نویس در روی صحنه بردن «La Sonate des spectres» تصمیم گرفت بازیگر شود. او اولین بار سال ۱۹۵۳ روی صحنه رفت و در سال ۱۹۵۸ با بازی در فیلم «Tricheurs» ساخته مارسل کارنه وارد دنیای سینما شد.
او دو بار برنده جایزه بهترین کارگردانی برای نمایش های «سقوط» و «زمانی دیگر» و یک بار هم برنده جایزه بهترین بازیگر از جوایز تئاتری مولیر شد.
Friday, July 2, 2010
هفت دقیقه تا پائیز، به رنگ ارغوان و شبانهروز در جشن سینما
فیلمهای هفت دقیقه تا پائیز به كار گردانی علیرضا امینی ، به رنگ ارغوان به كار گردانی ابراهیم حاتمی كیا اكران شده اند و شبانهروز به كار گردانی امید بنكدار و كیوان علی محمدی تاكنون به نمایش در نیامده است
نقد «ما دایناسور بودیم» در كتاب باران
Thursday, July 1, 2010
احسان خواجه امیری در کرمانشاه
Subscribe to:
Posts (Atom)