Friday, July 9, 2010

Edge of darkness | نقدی بر لبه تاریکی‌

لبه تاریكی، فیلمی از استودیوی برادران وارنر است كه مارتین كمپبل كارگردانی كرده است. فیلم نامه توسط ویلیام موناهان و اندر بوول، براساس مجموعه تلویزیونی ای با همین نام به كارگردانی تروی كندی مارتین، نوشته شده است. این مجموعه كه در سال های پیش از صداوسیما نیز پخش شده از مجموعه های پرطرفدار در دنیا و همین كشور خودمان است. راجر ایبرت، منتقد مشهور سینما نقدی بر فیلم لبه تاریكی كه محصول سال ۲۰۱۰ است نوشته كه در ذیل آمده است.
آیا می توانیم به مل گیبسون به عنوان یك قهرمان سینمای اكشن نگاه كنیم؟ و آیا می توان این نگاه را با توجه به سابقه بازی او در این سینما داشت؟ به نظر من كه می توانیم. او در سال های اخیر ساخته هایی داشته كه در عمده آنها شخصیت عصبی و روان پریش را ایفا كرده است. عملكرد او در فیلم لبه تاریكی، از او چهره ای شبیه مردی دوست داشتنی روی صحنه نمایش تلفن های همراه به جای می گذارد! در این فیلم او نقش یك پلیس بوستونی به نام كریون (نامی كه فیلم بر آن تكیه می كند) را بازی می كند و تمام امید زندگی اش، دخترش به نام اما (با بازی بوانا نواكوویچ) است. او برای یك شركت بزرگ مرموز به نام نورتمور كار می كند. مجموعه ای از چند كمپانی در زمین های بایری كه ما فقط می دانیم چند جسد سوخته خون آلود در آنها پیدا شده است.
اما، برای دیدن پدرش به خانه می آید، اما این دیدار غیرمنتظره و ناگهانی است. در راه او حالت تهوع دارد كه باعث نگرانی پدرش می شود. در خانه اما دچار خونریزی بینی می شود كه ممكن است نشانه هر چیزی باشد، اما در فیلم های تریلر نشانه وقوع حادثه است و بیننده را آماده وقوع یك حادثه می كند. حال اما بد می شود و پدرش با دستپاچگی او را بیرون می برد تا به بیمارستان برساند. در مقابل در ورودی خانه اتفاق غیرمنتظره ای می افتد؛ یك مرد كلاه به سر، فریاد می زند: «كریون» و شلیك می كند، تیر به اما می خورد و او كشته می شود.
به نظر می رسد كه كارآگاه توماس كریون هدف اصلی بوده اما قاتل به اشتباه دختر را هدف قرار داده است. كریون از این موضوع مطمئن نیست. تحقیقاتش او را به نورتمور می كشاند و او به برخی موارد مشكوك می شود. جك نبت (دنی هیوستن) مدیر مركز تحقیقات نورتمور، كریون را به دفترش كه چون آشیانه عقابی بر فراز زمین های اطراف است، می پذیرد و با او همدردی می كند. از آنجا كه در فیلم های تریلر با صحنه های تعقیب، دسیسه های شوم و نقشه های بزرگ و كوچك و آدم های مهمی كه در سایه قرار می گیرند، وجود دارند، چه نوع ساختمان هایی غیر از این می توانند مورد علاقه سازندگان این فیلم ها باشند؟ در فیلم «آب سیاه» مامورانی كه در عراق هستند در یك آپارتمان با دو در خروجی و هشت ماشین پارك شده در پاركینگ آن مستقر هستند. هالی برتون، كمپانی قدیمی دیك چنی است كه به تازگی از هیوستن به جایی در دوبی نقل مكان كرده است تا به جهان تجارت نزدیك تر باشد. منظور من از این موارد، برای جلب توجه شما به نورتمور است. جایی كه شما شگفت زده نمی شوید وقتی از رفت و آمدهای غیرقانونی و فعالیت های ضدانسانی و خطرناك مطلع می شوید. برج اصلی به تمام اطراف مشرف است و تا مایل ها جلوتر از آنجا دیده می شود. یك برج مدرن كه نیازی نیست نماینده معماری باشد، چرا كه كاركردی برای پنهان كاری دارد. یكی از اهداف معماری جلب توجه و تحت تاثیر قرار دادن است. ساختمان نورتمور هم می خواهد ما را تحت تاثیر قرار دهد، اما بیش از آنكه به نورتمور سریال «لبه تاریكی» شبیه باشد به ساختمانی در كازینورویال (۲۰۰۶) كه یك فیلم جیمزباندی است، شبیه است. این عمارت می خواهد بیننده را به این فكر بیندازد كه سوال هایی شبیه «چه كاری در اینجا انجام می شود؟» به ذهنش برسد، چرا كه بخش عمده ای از فضای اصلی نورتمور است كه روی تپه ها قرار دارد. مكان های تاریك، سایه دار و مرموز، بخشی از پیرنگ داستان های تریلرند كه در فیلمنامه لحاظ می شوند. در لبه تاریكی نیز نظیر بسیاری از تریلرهای اخیر، قرار بوده این كار انجام شود، اما آنقدر جاه طلبانه انجام شده كه شركت بیش از حد غیرواقعی به نظر می رسد و بیننده نمی تواند آن را جدی بگیرد.
گیبسون نقشش را با علاقه بازی می كند. بازی او با بازی ستاره نقش های دوم انگلیسی، ری وینستون، مكمل هم می شوند، آنجا كه او در نقش یك مامور مخفی مزدور (غیررسمی) با یك سیگار برگ در حیاط خانه كریون ظاهر می شود. او برای چه كسی كار می كند؟ چطور از همه چیز مطلع است؟ چرا تنها كار می كند؟ او مرا به یاد مردی می اندازد كه می شناختم؛ ژان ژاك دو مسترون، كسی كه یكبار به من گفت: «اگر دردسری داشته باشی، به پلیس مراجعه می كنی. اگر آنها نتوانند به تو كمك كنند، پیش اف بی آی می روی. اگر آنها هم نتوانند، پیش سیا می روی و اگر آنها هم نتوانستند، آنوقت می آیی پیش من!»
فیلم از تعامل خوبی كه وینستون با گیبسون فراهم می كند بهره زیادی می برد. یك پرانتز باز كنم؛ فیلم مطابق استانداردهای یك تریلر است. گیبسون یك قهرمان شگفت انگیز و پرتحرك است، همانطور كه همیشه بوده و اگر شما یك اكشن فست فودی می خواهید، فیلم مورد علاقه تان اینجاست.

Tuesday, July 6, 2010

درگذشت محمود بهرامي بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون


محمود بهرامي بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون ساعاتي پيش در يكي از بيمارستان‌هاي تهران درگذشت.
به گزارش روز سه شنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، مرحوم بهرامي كه از اول ارديبهشت ماه در يكي از بيمارستانهاي تهران به علت بيماري قلبي بستري شده بود، ظهرامروز درسن ‪ ۷۳‬سالگي در گذشت.
محمود بهرامي در سال ‪ ۱۳۱۶‬در شهر تويسركارن متولد شد. آغاز فعاليت هنري وي از سال ‪ ۱۳۳۴‬با قصه نويسي در نشريات مختلف بود.
وي بازي در سينما را از سال ‪ ۱۳۵۰‬با فيلم -صمد و قاليچه حضرت سليمان> آغاز كرد.

Sunday, July 4, 2010

درگذشت بازیگر سینما و تئاتر فرانسه




سیاستمداران و هنرمندان سینما و تئاتر فرانسه روز شنبه در غم درگذشت لورن ترزیف، بازیگر سرشناس سینما و تئاتر این کشور شریک شدند.
نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه درباره ترزیف که روز جمعه در ۷۵ سالگی در پاریس درگذشت، گفت:«او بازیگر و مرد منحصر به فردی بود و اهل قیافه گرفتن و ادا و اطوار نبود.»
فرانسوا فیلون، نخست وزیر فرانسه به «صداقت همیشگی» ترزیف اشاره کرد و فردریک میتران وزیر فرهنگ این کشور نیز از حضور پرشور و خستگی ناپذیر ترزیف که «اثری جاودان» از خود بر جا گذاشت یاد کرد.
ترزیف در فیلم های فیلمسازان بزرگ چون لوئیس بونوئل، ژان لوک گدار و پی یر پائولو پازولینی ایفای نقش کرده بود. البته این بازیگر فرانسوی بیشتر عمرش را وقف بازی و کارگردانی در دنیای نمایش کرد.
ژیل ژاکوب، رئیس جشنواره کن در مورد او گفت: «او مثالی برای تمامی هنرمندان است، استعداد فراوانی داشت، تواضع اش هم چنین بود.»
لورن ترزیف متولد ۲۷ ژوئن سال ۱۹۳۵ بود. پدرش مجسمه سازی اهل روسیه بود که در جریان جنگ اول جهانی به فرانسه مهاجرت کرده بود. او پس از همکاری با آگوست استریندبرگ نمایشنامه نویس در روی صحنه بردن «La Sonate des spectres» تصمیم گرفت بازیگر شود. او اولین بار سال ۱۹۵۳ روی صحنه رفت و در سال ۱۹۵۸ با بازی در فیلم «Tricheurs» ساخته مارسل کارنه وارد دنیای سینما شد.
او دو بار برنده جایزه بهترین کارگردانی برای نمایش های «سقوط» و «زمانی دیگر» و یک بار هم برنده جایزه بهترین بازیگر از جوایز تئاتری مولیر شد.

Friday, July 2, 2010

هفت دقیقه تا پائیز، به رنگ ارغوان و شبانه‌روز در جشن سینما


فیلمهای هفت دقیقه تا پائیز به كار گردانی علیرضا امینی ، به رنگ ارغوان به كار گردانی ابراهیم حاتمی كیا اكران شده اند و شبانه‌روز به كار گردانی امید بنكدار و كیوان علی محمدی تاكنون به نمایش در نیامده است

نقد «ما دایناسور بودیم» در كتاب باران


ما دایناسور بودیم

نشست نقد مجموعه داستان «ما دایناسور بودیم»، نوشته شهلا زرلكی، یكشنبه(۱۳ تیر) برپا می‌شود. این كتاب امسال(۸۹) از سوی نشر چشمه منتشر شد

Thursday, July 1, 2010

احسان خواجه امیری در کرمانشاه

Click the photo to listen the song (Crying)
احسان خواجه امیری در کرمانشاه از ۱۱ تا ۱۳ تیر ماه در کرمانشاه خواهد بود
کنسرت این هنرمند در حالی‌ اجرا میشود که سالن در نظر گرفته شده تنها گنجایش هزار نفر را دارد

Tuesday, June 29, 2010

مصطفی رزاق کریمی‌ پرتره‌ای از محمود فرشچیان را به خانه هنرمندان میبرد

 
دو مستند کوتاه پرتره‌ای از محمود فرشچیان و رنگهای امانی عصر سه شنبه ۸ تیر ماه به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی‌ رئیس انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند در تالار بتهون خانه هنرمندان نمایش داده شد
 هنرمندان و افراد بسیاری چون «محمود فرشچيان»، «خسرو سينايي»، «فرهاد ورهرام»، «جعفر صانعي‌‌مقدم»،‌ «محمد آفريده»، «مرتضي رزاق‌كريمي»، «مصطفي رزاق‌كريمي»، «سيداحمد محيط‌طباطبايي»، «عليرضا شجاع‌نوري»، «اسماعيل ميهن‌دوست»، «اكبر حر»، «سعيد وزيري»، «محسن طباطبايي» «عباس مشهدي‌زاده»، «پدرام اكبري»، «سعيد صادقي»، «سعيد رشتيان»، «مرتضي پورصمدي» و «سيدحسين حق‌گو» در این مراسم حضور داشتند

رزاق کریمی‌ رئیس انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند، پیشکشی را از طرف آن انجمن به استاد فرشچیان تقدیم کرد و خسرو سینایی در سخنان خود گفت که به اوج رسیدن کاریست دشوار و شدنی اما در اوج ماندن و تواضع داشتن بسیار سخت می‌باشد و من نمونهٔ این سخن را استاد فرشچیان می‌دانم.